معصومه

ساخت وبلاگ

سلام و درود

عمه ام که میشه گفت مادر دومه یا اصلا مادرمه بعد از چهارسال عذاب و درد ، پر پر شد

ای خدا اصلا باورم نمیشه یه هفته گذشته اصلا گریه نکردم چون باورم نمیشه

مراسمش خونه ما بود چون خودش وصیت کرده بود

ای وای از دلم که عمه آم رفت

عمه آم بگو چکار کنم

هنوز داغ عمو جلیل واسم تازه س تو رفتی

....

معصومه...

ما را در سایت معصومه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amasoumeh-atom8 بازدید : 51 تاريخ : شنبه 20 آبان 1402 ساعت: 13:55

سلام ودرود

این روزا چقدر دپرس و خسته ام

هیچ چیز شادم نمیکنه

هیچ چیز سرگرمم نمیکنه

قبلنا اینترنت سرگرمی خوبی بودواسم ولی الان متاسفانه نه واتساپ نه اینستا واسم جذابیت قبل رو نداره

چرا ، نمیدونم

فعلا شب خوش

معصومه...
ما را در سایت معصومه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amasoumeh-atom8 بازدید : 62 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 3:16

سلام و درود امروز با این که ۹ ماه از این قضیه میگذره ولی وقتی یادش میفتم بغض میکنم و اشک چشمم رو میگیره هرچندکه هیچ وقت آروم نمیشم و فراموش نمیکنم ولی هرچی هست گذشت قضیه از این قراره :تو ایام عید نوروز بودروزای اول ، اول صبح بیدارشدم و یه سکوت تلخ و وحشتناک دیدمفقط من و مادرم بودیم به مادرم گفتم بقیه کجان گفت نمیدونم زنگ زدم به مرضیه(خواهرم) گفت ؛دیدیم بارونه با مائده و آمنه اومدیم بیرون کافه صبحونه(آمنه دختر عمه ام)این رو که شنیدم بدجور دلم شکست چون خواهرم همه میدونم من رستوران و کافه و دورهمی ها دو دوست دارم متاسفانه پایه هم نداشتم کسی همراهم ممکنهخلاصه له مرضی گفتم چرا به من نگفتین بیام ، گفت خواب بودی گفتم خواب بودم خواب ابدی که نرفتم نمیشد بیدارم کنید شماها هم خواب بودین همدیگه رو بیدارکردین دیگه عید دپرس بودم و تو فاز غم دیگه هم قسم خوردم با خواهرم جایی نرم واسه رستوران و کافه و دورهمینهاد کمی آرومم کرد معصومه...
ما را در سایت معصومه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amasoumeh-atom8 بازدید : 64 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 3:16